خبرنگاران جدال با طبیعت و سرنوشتی محتوم

به گزارش مهسان بلاگ، تهران- خبرنگاران- ستیز با طبیعت و گام برداشتن در جهتی خلاف قواعد و هنجارهای آن، در داستان هایی مکرر قهرمان را به سمت شکست مطلق و نیستی کشانده است.

خبرنگاران جدال با طبیعت و سرنوشتی محتوم

به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش های خبری خبرنگاران، گرین لیف، نوشته فلَنِری اُوکانِر داستان کوتاه ضدقهرمانی است که ماجرای ستیزی محکوم به شکست با طبیعت را بیان می دارد.

اوکانر نویسنده آمریکایی (مارس 1925- اوت 1964) از چهره های شناخته شده داستان نویسی است که بعضی آثار وی به فارسی ترجمه شده است. از جمله می توان به مجموعهٔ داستان های کوتاه فلانری اوکانر اشاره نمود که به قلم آذر عالی پور ترجمه شده است. از دیگر داستان های وی می توان به خون هوشیار، شمعدانی و آوارگان اشاره نمود.

آزاده شریعت منتقد ادبی به نقد و آنالیز یکی از داستان های اوکانر با عنوان گرین لیف پرداخته و می نویسد: جدال انسان با طبیعت، جدالی به قدمت حضور انسان در زمان و زمین است حتی اگر این انسان، زنی مزرعه دار باشد؛ مزرعه داری که تمام جوانی و نشاط و عمرش را پای آبادانی زمینش گذاشته است. داستان گرین لیف داستان همین زن است. خانم مِی صاحب مزرعه ای است که به تنهایی و با دستی خالی آن را اداره و آباد نموده است. تمام امید و آرزویش این بوده که ثمره این رنج، به بار نشستن دو پسرش باشد. در این سال های سختِ تنهایی، خانواده ای از سیاه پوستان به عنوان خدمتکار در کنارش حضور داشته اند اما به زعم او، خانواده گرین لیف نه تنها باری از روی دوشش برنداشته که با ندانم کاری و سهل انگاری کار را سخت تر نموده اند. نتیجه سخت کوشی در کار و کلنجار رفتن با گرین لیف ها چه بوده است؟ بار آمدن پسرهایی تن پرور و تنبل که اندازه شب و روز با هم فرق دارند. حالا خانم می تنها و سرگردان بین این همه آدم پشت هم انداز، گرفتار ورود بیگانه ای به مزرعه اش شده است.

داستان در زمانی کوتاه -حدود دو شبانه روز از زندگی خانم می- روایت می گردد که با رفت وبرگشت های به موقع، پیشینه هرکدام از آن ها به خواننده ارائه می گردد. وسواس خانم می برای اداره امور در منتهای نظم و مدیریت بی نقص او بر کارها باعث شده از زمین و زمان شاکی باشد و با همه، حتی پسرانش، در جدالی دائمی به سر برد.

به نظر او وجود یک گاو تجاوز به حریمش محسوب می گردد و جفت گیری گاوی بی اصل ونسب با گاوهای خودش تبار گاوهایش را تیره می نماید. او که خود پاسبان طبیعت زمینش است، هیچ حواسش نیست که گاوی حتی متعلق به سیاهان و انسانی حتی رنگین پوست جزئی از طبیعتند و باید به مدارا با تمام عناصر آن رفتار کند. از نظر او موفقیت پسرهای آقای گرین لیف در خدمت سربازی و داشتن زن و زندگی هیچ اهمیت ندارد چراکه آن ها از شکم زنی سیاه پوست از طبقه زیردست به جهان آمده اند اما درعوض، بیزاری یکی از پسرانش از زندگی و کار و اجتماع، نوعی روشن فکری محسوب می گردد و تن آسایی پسر دیگرش، شأن طبقاتی او را می رساند.

خانم می در تضاد است؛ تضاد با دین، تضاد با فرزند، تضاد با طبقه فرودست و تضاد با طبیعت. او با شکل دین داری خانم گرین لیف مخالف است اما معتقد است پسرانش باید از کلیسا دختر مناسب ازدواج پیدا نمایند. سعی نموده پسرانش را تحصیل نموده بار بیاورد، اما حالا با طرز فکر آن ها کنار نمی آید. سال ها مزرعه داری نموده، اما معضل کنونی زندگی اش حضور گاوی بیگانه است در زمینش.

گره داستان از همان آغاز با ورود گاو به زمین رخ می دهد و کشمکش خانم می با خودش و با محیط و دیگران از همان دم آغاز می گردد. اُوکانِر برای ترسیم این فضا و ساختن احساس خانم می از حضور مزاحم گاو، به مدد واژه ها و توصیفات، دست به حس آمیزی می زند. ورود گاو را به دریدن پرچین ها تشبیه می نماید و با شاخ و برگ های روی سر گاو، تاجی چون فاتحان سرزمینی اشغالی می سازد؛ تاجی که بعد از ریختن برگ ها تبدیل به تاجِ خاری تهدیدنماینده می گردد. نویسنده با این ترفند، خواننده را با خانم می همراه و هم داستان می نماید.

اوکانر با توصیف صحنه ای که در آن درختانی با لبه دندانه دار تیز و آسمانی بی اعتنا کنار هم جمع آمده اند، تنهایی زنی را به تصویر می کشد که از نیش و کنایه های فرزندش، اشک چشم هایش را با دستمال سفره پاک می نماید و در نهایت، پسر دست ظریف مادر را چون یک سوسن شکسته و شکست خورده بالا می برد. همه اعضا و اجزای این داستان بر ضدِ قهرمان متحد شده اند، حتی آقای گرین لیف که از هیچ فرصتی برای طعنه زدن به خانم می دریغ نمی نماید.

نتیجه چنین صحنه آرایی بی رحمانه ای، لجاجت و سرسختی بیشتر خانم می است. او تصمیم می گیرد پوزخندی را که این جماعت برای به سخره گرفتنش شکل داده اند با مشتی آهنین از هم بپاشد. عزمش را جزم می نماید که گاو متجاوز را از حریمش بیرون براند حتی اگر مجبور به کشتن گاو گردد. به او خبر رسیده که گاو متعلق به پسران بی اصل ونسب گرین لیف است. اما آن ها با قدرنشناسی نسبت به خانم می، حتی زحمت بردن گاو را هم به خود نمی دهند. خانم می برای تحقیر و تنبیه بیشتر آن ها، به آقای گرین لیف دستور کشتن گاو را می دهد و برای اطمینان از نتیجه کار، همراه او می رود.

لحظه اوج داستان زمانی است که آقای گرین لیف به دنبال گاو رفته و پیدایش نمی گردد. در این زمان کوتاهِ ده دقیقه ای، خانم می به روزهای رفته عمرش می اندیشد و به زحمتی که برای نگهداری از دارایی هایش کشیده. او احساس می نماید همه این مرارت ها برای هیچ بوده و او حظی از زندگی اش نبرده. به گمانش حالا گرفتار موقعیتی شده که ممکن است خدمتکارش بخاطر گاو کشته گردد و پسرها مدعی خون او شوند.

از فکر کردن به چنین موقعیتی بی تاب می گردد و با بوق زدن و صدا کردن گرین لیف، گاو وحشی را متوجه خودش می نماید. گاو به او حمله نموده و شاخش را در قلب خانم می فرو می نماید.

خانم می شاید همان ناخدا اهبِ ملویل باشد که تمام هدفش از زندگی، نابود کردن موبی دیک بود. اهب هم با کاراکتری وسواسی بر سر هدفی پوچ، سرسختی و لجاجت به خرج داد. موبی دیک و گرین لیف داستان های ضدقهرمانی هستند که نتیجه شان برای هر دو قهرمان یکی است؛ اهب و خانم می فراموش نموده اند که اگر بر ضد طبیعت بعضیزند، مقهور او و محکوم به فنا می شوند. خانم می مطمئن از پیروزی خود، به جدال با هستی برخاست و نتیجه این جنگِ نابرابر نابودی خودش بود؛ گرچه گاو هم با شلیک گلوله کشته شد. پیروز این میدان شاید همان آقای گرین لیف خونسرد و ساده داستان باشد که حتی دزدی از صاحب کارش را بلد نبود. شاید بیراه نبوده که نام داستان را هم از آن خود کند.

گروه ساختمانی آبان: گروه ساختمانی آبان: بازسازی ساختمان و تعمیرات جزئی و کلی و طراحی ویلا و فضای سبز و روف گاردن، طراحی الاچیق، فروش درب های ضد سرقت

سلو بلاگ: سلو بلاگ: محفلی برای هم اندیشی

پریها: پریها: اخبار، سرگرمی، ورزش، فال، پزشکی، سینما، هنر، گردشگری

منبع: ایرنا
انتشار: 20 شهریور 1400 بروزرسانی: 20 شهریور 1400 گردآورنده: mahsanblog.ir شناسه مطلب: 11198

به "خبرنگاران جدال با طبیعت و سرنوشتی محتوم" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "خبرنگاران جدال با طبیعت و سرنوشتی محتوم"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید